نام خانوادگیشان آنقدر خاص است که هرکس بشنود، بیدرنگ بپرسد یعنی چه؟ بعد هم لابد میخواهد بداند ارتباط این خانواده با حرم چگونه است.
خاندان دارالضیافهایها که نسلشان به امام جواد(ع) میرسد، از زمان ساخت دارالضیافه تا چند سال پیش در آن خدمت میکردهاند و رابطه عاطفی عمیقی با نام خانوادگیشان دارند. قصه این خانواده از شهادت جدشان در حمله ازبکها به حرم شروع میشود و با کشف رابطه این خانواده با رواق دارالضیافه ادامه مییابد.
توفیق خدمت به آستان امام رضا(ع) نسلبهنسل در این خاندان ادامه داشته است. حاجآقا دارالضیافه درباره سابقه خانوادگیشان در حرم میگوید: سابقه خدمت ما در حرم به پیش از حمله ازبکها به مشهد میرسد. هنگامی که این قوم به مشهد حمله کردند، تعداد زیادی از مردم و خادمان حرم را به قتل رساندند. سیدلطفعلی، جدمان، از خادمانی بود که در آن حمله شهید شد و با دیگر شهیدان آن واقعه زیر گنبد الله وردیخان دفن شدند.
سیدلطفعلی، جدمان، از خادمانی بود که در آن حمله شهید شد و با دیگر شهیدان آن واقعه زیر گنبد الله وردیخان دفن شدند
البته زنان این خانواده هم از افتخار خادمی آستان حضرت رضا(ع) بینصیب نماندهاند: مریمبیگم، جد مادری ما، نیز خادم حرم بود. آن زمان در حرم مسجد زنان به اندازه یک اتاق و به نام ریاس بود که پرده داشت و مخصوص بانوان بود و از گنبدا...وردیخان به آن راه داشت. مریمبیگم خادم این مسجد بود. این بانو یک موقوفه هم برای سیدالشهدا(ع) در اطراف حرم داشت که شامل چند باب مغازه و یک منزل بود، اما در تخریبهای اطراف حرم از بین رفت.
سؤال بزرگ ارتباط فامیلی این خانواده با رواق دارالضیافه است. سیدمحمدتقی برای واگویه این ارتباط، ما را با پدربزرگش آشنا میکند: سیدمحسن، پدربزرگم، خادم کشیک سوم و حافظ قرآن بود. از سوی دیگر، حاجیقائممقام، بزرگ سادات رضویها، افزون بر بازسازی رواق دارالضیافه، وقف کرده بود که چهارده تن از حافظان قرآن در دارالضیافه بنشینند و قرآن ختم کنند.
وقتی صبح نقارهخانه به صدا درمیآمد، پیش از طلوع آفتاب و شبهنگام پس از نماز مغرب و عشا، حدود نیمساعت حافظان قرآن میخواندند. پدربزرگ من یکی از حافظان این رواق بود. از طرف دیگر، او فراش دارالضیافه بود و وظیفه نظافت، نگهداری، کُرگرفتن و دیگرکارهای آنجا با ایشان بوده است.
زمان صدور شناسنامه مأمور ثبت احوال از پدربزرگم پرسیده بود که شغلتان چیست؟ ایشان پاسخ داده بود ما در دارالضیافه خدمت میکنیم. مأمور نیز نامخانوادگیاش را نوشته بود دارالضیافهای! پدربزرگم که سیدآقا میگفتند، شد سیدمحسن دارالضیافهای.
شجرهنامهای روی دیوار خانه است که ازامام جواد(ع) شروع میشود. بعد از آن نام سیدموسی مبرقع آمدهاست. سیدموسی مبرقع در چهلاختران قم در خانه خودش دفن شده و اکنون منزلش زیارتگاه دلدادگان و عاشقان است. در ادامه نسل با حاج سیدمحسن پدربزرگ وسیدحبیب پدر محمدتقی پیوند میخورد. نسلاندرنسل، پسر پس از پدر نامشان در شجرهنامه نگاشته شده است تا به جوان هفدهسالهای میرسدکه در عملیات والفجر8 به شهادت رسیده است.
سیدمحمدتقی نیز زمانی را که درهای حرم پس از نماز مغرب و عشا بسته میشده است، به خاطر میآورد. سیدمحسن، پدربزرگ او، گاهی زن و فرزندش را بعد از تعطیلی حرم به دارالضیافه میآورده و در اتاق کوچکی که برای نگهداری قرآنها تعبیه شده است، شب را صبح میکردهاند. پس از مرگ پسرش، احمد، که در کودکی فوت کرده است، با اجازه بزرگان حرم پیکر او هم در همین رواق دفن شد.
در زمان صفویه تشکیلاتی به نام دارالضیافه یا مضیفخانه و مطبخخانه فعالیت داشته است، اما رواقی به نام دارالضیافه در زمان قاجار بنا شده است
در زمان صفویه تشکیلاتی به نام دارالضیافه یا مضیفخانه و مطبخخانه فعالیت داشته است، اما رواقی به نام دارالضیافه در زمان قاجار بنا شده است. این رواق در گذشته برای میهمانی استفاده میشده است و تا سالهای1330 از میهمانان خاص حرم در اینجا پذیرایی میکردند.این رواق هماکنون محل تشرف خانمها به حرم مطهر است و محل دفن مشاهیری مانند میرزامهدی غرویاصفهانی و حاجملاهاشم قزوینی است.در منتخبالتواریخ آمده است: غالبا مجالس عمومی آستان قدس در آنجا منعقد میشد.
پس از حمله ازبکها شاهعباس پیاده به مشهد آمد و گنبد را طلاکاری کرد. در دوره قاجار دارالضیافه ساخته شد. کاشیکاری رواق دارالضیافه در دهه سی تا پنجاه انجام شده است. در زمان پهلوی با ساخت تالار تشریفات نقش میهمانخانه حضرت از دارالضیافه گرفته شد.
شاید ارادت خاندان دارالضیافه به آستان متبرک امام رضا(ع) و علاقهشان برای خدمت در این محل زمین و زمان را به این سو سوق داده است تا این سابقه در نسلهای بعدشان به یادگار بماند. طبق گفته حاجمحمدتقی، سابقه حضور این خانواده در این رواق بسیار طولانیتر است. انگار از زمانی که دارالضیافه در زمان مظفرالدینشاه قاجار در دل حرم متولد شد، ناف خدمت در آن را به نام این خانواده بریدند.
اجداد این خانواده از همان زمان در این رواق که محل میهمانیهای مهم حرم بوده است، مشغول به خدمت شدند، تا زمانی که این میراث خانوادگی به سیدمحسن رسید. سیدآقا آنقدر مورداعتماد آستانه بوده که در سفر شوروی برای خرید توربین برای تأمین برق حرم حضور داشته است. همزمان با سیدمحسن، پسرانش سیدحبیب فراش و کفشدار دارالضیافه و سیدعلی نیز جزو حافظان این رواق شدند. پس از سیدآقا این میراث به پسرش سیدحبیب دارالضیافهای و بعد به نوهاش سیدمحمدتقی رسید.
حاجمحمدتقی از کلاس سوم راهنمایی به کمک پدرش میآمده است تا در هجدهسالگی بهصورت رسمی لباس خدمت بپوشد. پس از تأسیس تالار تشریفات و انتقال میهمانیهای حرم به آنجا نیز کفشداری این رواق را این خانواده اداره میکردهاند تا رابطه میان آنها به همین راحتی قطع نشود. سیدحبیب تا سن هشتاد و دو سالگی در حرم خدمت میکرده است. پس از او پسرکوچکش نایبش شد. در کهنسالی علاقه او به دارالضیافه همچنان او را به این رواق میکشانده است تا شمیم خاطراتش را از در و دیوار متبرک آن حس کند.
دارالضیافه میهمانخانه حرم حضرت رضا(ع) بوده است و افراد سرشناس و صاحبمنصبان در آن پذیرایی میشدهاند. روضهخوانی در ماه محرم و صفر از دیگر رسمهایی بوده که بهصورت عمومی در این رواق برپا بوده است و مردم هم میتوانستند در آن شرکت کنند. آبگوشت، غذای مرسوم آن روزها، در بیشتر روزها و کوفتهقلقلی و غذای پلویی نیز گاهی در میان سفره حضرت رضا(ع) حاضر بوده است. در ماه مبارک رمضان نیز آبگوشت در سحر و کوکوشیرین در افطار برای میهمانان تهیه میشده است..
افراد خاندان دارالضیافه تنهاخادمان و فراشان این رواق بودهاند که همه کارهای مربوط به آن را بر عهده داشتهاند
در این ایام خادم دارالضیافه در جمعآوری سفرهها و نظافت این رواق دخالت داشته است. افراد خاندان دارالضیافه تنهاخادمان و فراشان این رواق بودهاند که همه کارهای مربوط به آن را بر عهده داشتهاند. از زمانی که این رواق کاربریاش را در پذیرایی میهمانان از دست داد، به بخش زنانه حرم الحاق شد و نقش این خانواده در این رواق به حضور در کفشداریها خلاصه شد. کفشداری شماره5 در ضلع جنوبی صحن کهنه بوده است و از آنجا به رواق دارالضیافه رفت. تا سال1360 این کفشداری را این خاندان اداره میکردهاند. پس از آن حاجمحمدتقی به بخش دیگری منتقل شد.
حاجمحمدتقی تعریف میکند: خاطرم هست در سرمای زمستان، در دارالضیافه پدر و پدربزرگم با فاصلههای معلوم چراغ علاءالدین میگذاشتند و پردههای قالی میزدند تا آنجا را گرم کنند. پیش از آن هم پدربزرگم با منقل و زغال این رواق را گرم میکرد تا از میهمانان حضرت پذیرایی کند.